»» روان شناسی و بهداشت روان جوان
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد رضا ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 4:35 عصر )
»» می خواهم خودم باشم
می خواهم خودم باشم
با شروع دوره جوانی تغییرات بسیاری در زندگی اجتماعی شما ایجاد می شود. کنار آمدن با این تغییرات کار سخت و پیچیده ای نیست فقط کافی است صبور باشید.
تا همین چند وقت پیش هیچ مشکلی با پدر و مادرتان نداشتید و همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت، اما این روزها از غذایی که می خورید گرفته تا لباس هایی که می پوشید و حتی رنگ دیوار اتاقتان موضوع اختلاف نظر با آنان است.
اشکال کار اینجاست که نه شما و نه پدر و مادرتان حاضر به کوتاه آمدن نیستید و مسائل کوچکی مانند زمان رفتن به رختخواب یا افرادی که با آنها در مدرسه دوست هستید موجب جنگ و دعوا در خانه می شود.
واقعاً چه اتفاقی افتاده است شما تا یکی دو سال پیش کوچکتر بودید و پدر و مادرتان کنترل زیادی روی اعمال و رفتار شما داشتند و حتی درباره چیزهای کوچکی مانند خوراکی ای که به مدرسه می بردید یا حتی لباس خوابتان برای شما تصمیم می گرفتند. شما هم به عنوان یک کودک مخالفت چندانی نداشتید و مطابق میل و تصمیمات آنها رفتار می کردید. البته این طرز برخورد والدین بسیار خوب است زیرا فرزندانی که از نظر ذهنی آن قدر رشد نکرده اند تا بتوانند از خود مراقبت کنند یا صلاح خود را تشخیص دهند. نیاز به کنترل بیشتر دارند.
ولی بچه ها همیشه بچه نمی مانند، بزرگ می شوند و مانند شما به مرحله نوجوانی و جوانی می رسند. شما در دوره نوجوانی هویت خود را پیدا می کنید، هویتی که از هویت پدر و مادرتان مستقل است.
جولیا رامبرز روانشناس آکادمی وستهام معتقد است که دوره جوانی، زمانی است که فرد در آن افکار و عقاید خاص خود را پیدا می کند و دوست دارد آنها را در زندگی و محیط اطراف خود پیاده کند. دوره نوجوانی زمینه ورود به دنیای بزرگسالان را فراهم می کند.
در دوره ای که شما بزرگ تر می شوید، تغییر می کنید و تبدیل به فردی می شوید که دوست دارد خودش برای خودش تصمیم بگیرد. ممکن است والدینتان نتوانند به همان سرعت خود را با این تغییرات هماهنگ کنند. آنها قبلا عادت داشتند برای شما که یک کودک بوده اید تصمیم بگیرند و شما هم فوراً حرف آنها را گوش کنید، ولی الآن شرایط فرق کرده است و کمی زمان لازم است تا سایر افراد خانواده به شخصیت جدید شما عادت کنند.
رامبرز می گوید: اختلاف نظرها بین والدین و نوجوان ها بسیار عادی است. نوجوانان خیلی زود عصبانی می شوند، زیرا دلشان می خواهد پدر و مادرشان با همه کارهای آنها موافق باشند و هر مخالفتی برایشان به این معناست که به شخصیت آنها احترام گذاشته نمی شود. زیرا یکی از ویژگی های دوره نوجوانی حساسیت بیش از حد است، هر مخالفتی که با نظرات شما می شود که کل شخصیت شما را زیر سؤال می برد!
پدر و مادرها هم عصبانی می شوند چون عادت ندارند فرزندانشان را خارج از محدوده کنترل خود ببینند.
یکی از ویژگی های پدر و مادرها هم این است که خیلی نگران فرزندانشان هستند، آنها می ترسند شما آن قدر بزرگ نشده باشید که بتوانید تصمیم های درستی بگیرید. مخالفت ها و سخت گیری های آنها به خاطر محبت شان است نه دشمنی آنها مشاجرات بین والدین و فرزندان معمولا احساسات هر دو طرف را به شدت جریحه دار می کند. از طرف دیگر بعضی از مسائل مانند انتخاب دوست یا با دوستان برای گردش بیرون رفتن مشاجرات بزرگ تری به وجود می آورد زیرا درست به نقطه حساسی دست می گذارند، یعنی همان احساس استقلال و آزادی طلبی نوجوان و احساس حمایت و مراقبت کردن از فرزند در پدر و مادر اما اوضاع همیشه این طور نمی ماند. با گذشت زمان پدر و مادرها فرزندشان را دیگر کودک نمی دانند و به او آزادی های معقول و مناسب با سن اش می دهند. نوجوانان هم یاد می گیرند که پدر و مادرها صلاح آنها را می خواهند و نیت بدی ندارند و از طرف دیگر علتی وجود ندارد که با تمام خواسته های آنها در خانواده موافقت شود.
رامبرز توضیح می دهد که بهترین راه برای جلوگیری از این مشاجرات یاد گرفتن راه های درست ارتباط برقرار کردن است.
اگر خواسته خود را با آرامش و نه با جیغ و داد مطرح کنید و رفتار منطقی ای داشته باشید، راحت تر می توانید پدر و مادرتان را متقاعد کنید. به هر حال باید به آنها نشان دهید که بزرگ شده اید. نشانه بزرگ شدن فقط به دست آوردن آزادی های بیشتر نیست، یکی از نشانه ها داشتن رفتار منطقی و حل مشکلات از طریق گفت وگو است.
بعضی وقت ها به نظر می رسد که رابطه شما هیچ وقت بهتر نمی شود. نه شما حرف آنها را می فهمید و نه آنها حرف شما را ولی با گفت وگو کردن به جای دعوا کردن و بیان کردن عقایدتان می توانید احترام بیشتری کسب کنید. به یاد داشته باشید که نتیجه بحث همیشه نباید کاملا به نفع شما یا پدر و مادرتان باشد. گاهی اوقات اگر هر دو طرف کمی کوتاه بیایند خیلی از مشکلات به راحتی حل می شود.
منبع:kayhannews.ir
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد رضا ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 4:35 عصر )
»» جوان و تعالی شخصیت
جوان و تعالی شخصیت
«هرکس، مسلمانی را گرامی بدارد، خدای والا را گرامی داشته است»[1]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ
شخصیت هر فرد، محبوب ترین پدیده مورد علاقه اوست. غریزه حب ذات که بر اساس حکمتی الهی در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است، آدمی را بر می انگیزد تا بر مبنای «خود دوستی» از مخاطرات و ناملایمات، خود را مصون نگاه داشته و بقای عمر و زندگیش را تدبیر نماید. چنین غریزه ای، انسان را به دفاع از تمامی موجودیت و شخصیتش وا می دارد و او را به جبهه گیری در مقابل هر عملی که شخصیت او را تهدید کند، بر می انگیزاند. از این روی، طبیعی به نظر می رسد که به دیگران، اجازه نفوذ به قلمرو شخصیت خویش ندهد و در حقیقت، «تحقیر شخصیت» دیگری به این مفهوم است که ضربه ای را به اصلی ترین جنبه مورد علاقه اش وارد کنیم و بیشترین مقاومت را در او علیه خود به وجود آوریم.
در مقابل، «تکریم شخصیت»، احساس ارزش را در فرد بالا می برد و رویکرد وی را نسبت به جهان درون و جهان برون، متحول می کند. «نکوداشت» شخصیت جوانان، به نتایج زیر منجر می شود:
1. موجب جلب اعتماد آنان به اطرافیان شده و در نتیجه تفاهم دو نسل را باعث می شود.
2. این روش، اقتدا به سیره نبوی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و شیوه اولیای خداست، آنان، همواره جوانان را مورد تکریم قرار داده و منزلت خاصی برایشان تأمل می شوند.
3. تکریم جایگاه نسل جوان، موجب «گناه ستیزی» آنان خواهد شد زیرا کسانی که در درونشان احساس عظمت و منزلت می کنند، نه تنها دست از گناه می شویند بلکه به گناهان یورش می برند تا جامعه سالم بماند. و در مقابل، تحقیر نسل جوان، زمینه «گناه پذیری» را مهیا می کند و آنان را نومید و سرگردان، در جامعه پیچیده و دشوار معاصر، رها می کند.
4. «نکوداشت شخصیت جوان»، استعدد های راکد و ذخیره او را به حرکت در می آورد و آن ها را به توانایی های بارز و آشکار پیوند می زند تا نیروی عظیمی که از این طریق حاصل می شود، برای دستیابی به هدف های مهم و ارزشمند زندگی، کفایت نماید.
5. جوانان، برای مشارکت در جامعه مدنی، نیاز به شخصیتی دارند که ابتدا مورد پذیرش خودشان باشد و بعد از آن مورد پذیرش جامعه باشند. «تکریم نفس»، مقبولیت شخصی و اجتماعی را باعث می شود.
شیوه ها و راه کارها
1. پذیرش شخصیت جوانان، همان گونه که هستند، زمینه را برای ارتباط توأم با تفاهم، مساعد نموده و تداوم ارتباط صمیمانه را تضمین می نماید.
2. گفتگوی خود را با موضوعی که مورد علاقه جوان است، آغاز کنیم، این اقدام، منجر به جلب اعتماد و اطمینان عمیقی می شود، به گونه ای که نقطه آغاز روشنی در ارتباط متقابل به وجود می آید.
3. جوانان با هر دریچه ای که به جهان خارج از وجود خود می گشایند، تجربیاتشان را غنی تر و گسترده تر کرده و جریان رشد اجتماعی شان را تسهیل می کنند. در مقابل، محدودیت روابط انسانی، منجر به وقفه در رشد اجتماعی فرد می شود. می توانیم جوانان را به توسعه روابط انسانی مطلوب ترغیب کنیم تا تجربیاتشان را غنی تر و گسترده تر کرده و جریان رشد اجتماع شان را تسهیل می کنند. در مقابل، محدودیت روابط انسانی، منجر به وقفه در رشد اجتماعی فرد می شود. می توانیم جوانان را به توسعه روابط انسانی مطلوب ترغیب کنیم تا تجربیات وسیعتری را جذب کنند.
4. با تأکید بر نیرو های درونی نسل جوان، به تدریج می توان، مرکز ثقل احساس شایستگی را در درون آنان یافت نه در بیرون از وجودشان، به این مفهوم که شخص برای ارزیابی میزان لیاقت خود بیش از آن که به اظهار نظر های دیگران متکی باشد، بر احساس درونی خود تکیه کند.
5. یکی از اهداف تربیت جوانان، ایجاد نظام همبسته ای از ارزش ها در درون خود آنان می باشد، آن گونه که فرد به معیار ها و ملاک هایی مجهز شود که قادر به تشخیص ارزش ها از ضد ارزش ها باشد و در مورد آن ها بتواند به مقایسه بپردازد و از نوعی قضاوت و داوری صحیح برخوردار گردد، برای این منظور لازم است با ترتیب دادن مجالس بحث و انتقاد، قوای عقلانی وی را پرورش داده و در او توانایی مقایسه و قضاوت ایجاد کنیم. چه آن که از درجات و مراحل بالای تفکر، مقایسه امور با یکدیگر و نیز داوری درباره آنهاست.
6. در گفتگو و مباحثه با جوانان، باید به جای توسعه انقیاد ذهنی در پی پرورش انتقاد فکری بود و زمینه هایی را ایجاد نمود که آنان بتواند با بحث و گفتگو درباره نظام ارزش ها، باید ها و نباید های اخلاقی، درک روشنتری درباره این گونه امور پیدا کنند. و توانایی تمیز انتقاد سازنده از انتقاد مخرب و به کارگیری شیوه های مناسب گفتگو را بیابند. حاصل چنین گام هایی در تعالی شخصیت جوانان، تبلور خواهد یافت.
پی نوشت ها :
[1]. فرید تنکابنی، راهنمای انسانیت (سیری دیگر در نهج الفصاحه)، ص 599.
محمد رضا شرفی - جوان و نیروی چهارم زندگی، ص 45 - 47
منبع:lailatolgadr.ir/
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد رضا ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 4:35 عصر )
»» جوان و تعالی شخصیت
جوان و تعالی شخصیت
«هرکس، مسلمانی را گرامی بدارد، خدای والا را گرامی داشته است»[1]
رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ
شخصیت هر فرد، محبوب ترین پدیده مورد علاقه اوست. غریزه حب ذات که بر اساس حکمتی الهی در وجود انسان به ودیعه گذاشته شده است، آدمی را بر می انگیزد تا بر مبنای «خود دوستی» از مخاطرات و ناملایمات، خود را مصون نگاه داشته و بقای عمر و زندگیش را تدبیر نماید. چنین غریزه ای، انسان را به دفاع از تمامی موجودیت و شخصیتش وا می دارد و او را به جبهه گیری در مقابل هر عملی که شخصیت او را تهدید کند، بر می انگیزاند. از این روی، طبیعی به نظر می رسد که به دیگران، اجازه نفوذ به قلمرو شخصیت خویش ندهد و در حقیقت، «تحقیر شخصیت» دیگری به این مفهوم است که ضربه ای را به اصلی ترین جنبه مورد علاقه اش وارد کنیم و بیشترین مقاومت را در او علیه خود به وجود آوریم.
در مقابل، «تکریم شخصیت»، احساس ارزش را در فرد بالا می برد و رویکرد وی را نسبت به جهان درون و جهان برون، متحول می کند. «نکوداشت» شخصیت جوانان، به نتایج زیر منجر می شود:
1. موجب جلب اعتماد آنان به اطرافیان شده و در نتیجه تفاهم دو نسل را باعث می شود.
2. این روش، اقتدا به سیره نبوی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و شیوه اولیای خداست، آنان، همواره جوانان را مورد تکریم قرار داده و منزلت خاصی برایشان تأمل می شوند.
3. تکریم جایگاه نسل جوان، موجب «گناه ستیزی» آنان خواهد شد زیرا کسانی که در درونشان احساس عظمت و منزلت می کنند، نه تنها دست از گناه می شویند بلکه به گناهان یورش می برند تا جامعه سالم بماند. و در مقابل، تحقیر نسل جوان، زمینه «گناه پذیری» را مهیا می کند و آنان را نومید و سرگردان، در جامعه پیچیده و دشوار معاصر، رها می کند.
4. «نکوداشت شخصیت جوان»، استعدد های راکد و ذخیره او را به حرکت در می آورد و آن ها را به توانایی های بارز و آشکار پیوند می زند تا نیروی عظیمی که از این طریق حاصل می شود، برای دستیابی به هدف های مهم و ارزشمند زندگی، کفایت نماید.
5. جوانان، برای مشارکت در جامعه مدنی، نیاز به شخصیتی دارند که ابتدا مورد پذیرش خودشان باشد و بعد از آن مورد پذیرش جامعه باشند. «تکریم نفس»، مقبولیت شخصی و اجتماعی را باعث می شود.
شیوه ها و راه کارها
1. پذیرش شخصیت جوانان، همان گونه که هستند، زمینه را برای ارتباط توأم با تفاهم، مساعد نموده و تداوم ارتباط صمیمانه را تضمین می نماید.
2. گفتگوی خود را با موضوعی که مورد علاقه جوان است، آغاز کنیم، این اقدام، منجر به جلب اعتماد و اطمینان عمیقی می شود، به گونه ای که نقطه آغاز روشنی در ارتباط متقابل به وجود می آید.
3. جوانان با هر دریچه ای که به جهان خارج از وجود خود می گشایند، تجربیاتشان را غنی تر و گسترده تر کرده و جریان رشد اجتماعی شان را تسهیل می کنند. در مقابل، محدودیت روابط انسانی، منجر به وقفه در رشد اجتماعی فرد می شود. می توانیم جوانان را به توسعه روابط انسانی مطلوب ترغیب کنیم تا تجربیاتشان را غنی تر و گسترده تر کرده و جریان رشد اجتماع شان را تسهیل می کنند. در مقابل، محدودیت روابط انسانی، منجر به وقفه در رشد اجتماعی فرد می شود. می توانیم جوانان را به توسعه روابط انسانی مطلوب ترغیب کنیم تا تجربیات وسیعتری را جذب کنند.
4. با تأکید بر نیرو های درونی نسل جوان، به تدریج می توان، مرکز ثقل احساس شایستگی را در درون آنان یافت نه در بیرون از وجودشان، به این مفهوم که شخص برای ارزیابی میزان لیاقت خود بیش از آن که به اظهار نظر های دیگران متکی باشد، بر احساس درونی خود تکیه کند.
5. یکی از اهداف تربیت جوانان، ایجاد نظام همبسته ای از ارزش ها در درون خود آنان می باشد، آن گونه که فرد به معیار ها و ملاک هایی مجهز شود که قادر به تشخیص ارزش ها از ضد ارزش ها باشد و در مورد آن ها بتواند به مقایسه بپردازد و از نوعی قضاوت و داوری صحیح برخوردار گردد، برای این منظور لازم است با ترتیب دادن مجالس بحث و انتقاد، قوای عقلانی وی را پرورش داده و در او توانایی مقایسه و قضاوت ایجاد کنیم. چه آن که از درجات و مراحل بالای تفکر، مقایسه امور با یکدیگر و نیز داوری درباره آنهاست.
6. در گفتگو و مباحثه با جوانان، باید به جای توسعه انقیاد ذهنی در پی پرورش انتقاد فکری بود و زمینه هایی را ایجاد نمود که آنان بتواند با بحث و گفتگو درباره نظام ارزش ها، باید ها و نباید های اخلاقی، درک روشنتری درباره این گونه امور پیدا کنند. و توانایی تمیز انتقاد سازنده از انتقاد مخرب و به کارگیری شیوه های مناسب گفتگو را بیابند. حاصل چنین گام هایی در تعالی شخصیت جوانان، تبلور خواهد یافت.
پی نوشت ها :
[1]. فرید تنکابنی، راهنمای انسانیت (سیری دیگر در نهج الفصاحه)، ص 599.
محمد رضا شرفی - جوان و نیروی چهارم زندگی، ص 45 - 47
منبع:lailatolgadr.ir/
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد رضا ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 4:35 عصر )
»» جوان و شادکامی
جوان و شادکامی
انسان با ایمان، غم خویش را در دل و نشاط و خوشرویی را بر چهره دارد.»[1]
امام علی ـ علیه السلام ـ
خوش رویی در چهره مومن، موجب بهشت برای شخص خوشرو می شود.»[2]
حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ
نیاز جوانان به شادکامی، یک نیاز اصیل روانی است. شادکامی از امید بر می خیزد و موجب تحرک نسل جوان می شود. در یک تجزیه و تحلیل روانی، آثار اجمالی شاد کامی معقول عبارتند از:
1. افزایش نیروی روانی، به این مفهوم که انگیزه های درونی به وسیله شادکامی، تقویت شده و جوانان با تکیه بر آن ها، می توانند به هدف های دراز مدت زندگی بیندیشند. و هدف های کوتاه مدت و میان مدت را همچون وسیله ای برای دستیابی به آرمان های دور دست ، تلقی نمایند.
2. تقویت روحیه مقاومت پذیری، با این توضیح که جوانان با نشاط، استقامت بیشتری در مقابله، با سختی ها از خود نشان می دهند. دلیل عمده آن را می توان در تفسیر منطقی و عقلانی بخشی از جوانان از زندگی یافت. شادکامی معقول، به نسل جوان، فرصت مطلوبی می دهد تا روند حیات خویشتن را از زوایای گوناگون ملاحظه نماید و اگر در یک جبهه زندگی، دچار شکست شد، خود را برای مبارزه در بخش های دیگر، مهیا کند.
3. شاد کامی و مسرت باطنی به جوانان فرصت می دهد تا مناسبات اجتماعی خویش را بهبود بخشند، زیرا آنان از روحیه ای برخوردارند که می توانند، قضایای زندگی را از زوایای بهتری ببینند و در نتیجه، قدرت جلب اعتماد دیگران را به مراتب بیش از همسالانشان، دارند.
4. شادکامی، جوانان را در مقابله با اختلالات عصبی و روحی، یاری می کند.
معمولا چنین روحیه ای نه تنها از جنبه درمان مشکلات، مورد توجه است بلکه در موارد زیادی همچون عاملی پیش گیرنده، وارد عمل می شود. زیرا سیستم دفاعی بدن به گونه ای است که عواطف مثبت موجب تقویت آن و عواطف منفی موجب تضعیف آن می شود.
5. شاد کامی، موجب توسعه دنیای ارتباطی نسل جوان می شود.
با این توضیح که حفظ چنین روحیه ای در جوانان، دیگران را مجذوب شخصیت آنان می نماید و با انگیزه ای قوی طرح دوستی با آنان می افکنند و حاصل این عمل، همانا گسترش دنیای ارتباطی است.
توصیه های تربیتی
1. اگر برخی از مخاطبان شما شخصا افرادی مثبت و کارآمد هستند، خواهید توانست با بروز نشاط و شادابی خویش، جهت های مطلوبی به این عده از جوانان ارائه دهید و عواطف مثبت خویش را گسترش بخشید.
2. باید فلسفه مناسبی برای زندگی نسل جوان، تدارک دید. زیرا اگر کلیت زندگی این نسل، خود واجد معنا و مفهوم باشد، خواهند توانست. مسائل و مشکلات کوچکتر از آن را، تجزیه و تحلیل نموده و بر شادکامی خود و خانوادشان بیفزایند.
3. باید به جوانان آموخت که حتی با تظاهر به شادکامی و نشاط و امید، به تدریج و عمیقا می توانند بر شادابی درونشان بیفزایند و عواطف منفی و نامطلوب خویش را تحت کنترل در آورند.
4. برخی از جوانان، دنیا را به دو منطقه تاریک و روشن، تقسیم می کنند و خود را در منطقه تاریک آن قرار می دهند. و دریچه های زندگیشان را به روی بخش های روشن و شفاف، مسدود می کنند، و از غم و افسردگی به شدت استقبال می نمایند. در قبال این گونه جوانان، روش «ایجاد بینش» از موثر ترین راه کارهایی است که از طریق گفت و گوها و مباحثات دوستانه، این امر، حاصل می شود و تکیه بر چنین بینش های اصیلی می تواند، تضمین کننده روحیه شادکامی تلقی شود.
پی نوشت ها :
[1]. اصول کافی، جلد اول، کتاب الایمان و الکفر، ص 29.
[2]. انوار الزهراء، نوشته محمد رضا عباسی، ص 43.
محمد رضا شرفی - جوان و نیروی چهارم زندگی، ص 107 - 109
منبع:www.lailatolgadr.ir/
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محمد رضا ( چهارشنبه 90/12/24 :: ساعت 4:35 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
روان شناسی و بهداشت روان جوانمی خواهم خودم باشمجوان و تعالی شخصیتجوان و تعالی شخصیتجوان و شادکامی[عناوین آرشیوشده]