کودکان بیش فعال
امروزه بسیاری از مادران و پدران از شیطنت بسیار زیاد کودکانشان شکایت دارند. آنها اظهار می دارند که فرزندشان مرتب در حال حرکت و فعالیت است و نوعی حالت بی قراری و ناآرامی در او مشاهده می کنند. برخی از این والدین از فقدان تمرکز حواس و ضعف درسی کودک نیز صحبت می کنند. آنها علت این فعالیت بیش از اندازه را نمی دانند و مرتب فرزندشان را مورد سرزنش قرار می دهند. این کودکان بعضاً مورد انتقاد و تنبیه بسیار زیاد قرار می گیرند. عدهای از پدر و مادرها کنترل خود را از دست می دهند و این کودکان را به شدت کتک می زنند یا آنها را تهدید می کنند. در این نوشتار سعی شده است پدیده بیش فعالی در کودکان توضیح داده و راههای برخورد مناسب با این حالت ارائه شود.
اختلال بیش فعالی که در اغلب موارد با نقص توجه همراه است، معمولاً در دوران کودکی بروز می کند. تشخیص این اختلال در سنین زیر پنج سال قدری مشکل است زیرا امکان دارد با رفتارهای طبیعی و شیطنت آمیز کودکان اشتباه گرفته شود. با این حال، متخصصان می توانند این اختلال را تشخیص دهند و پیش بینیهای لازم را به عمل آورند. این اختلال با فعالیت بیش از اندازه، خرابکاری و آزار رساندن همراه است.
بیش فعالی کودکان
کودکان بیش فعال - همانگونه که از این عنوان برمی آید- بسیار پرتحرک اند و نمی توانند یک جا آرام بنشینند. آنها اضافه بر ناآرامی بسیار زیاد، نوعی اضطرار و اجبار برای خرابکاری نیز دارند. آنان اشیا را می شکنند یا پرتاب می کنند. همچنین کنجکاوی بسیار از خود نشان می دهند و نه تنها اسباب بازیهایشان را خراب می کنند، بلکه اشیاء و وسایل منزل را نیز دستکاری و خراب می کنند. کارهای خطرناک را دوست دارند و ابداً احساس خطر نمی کنند. بنابراین رفتارهایی بی مهابا از آنها سرمی زند. برخی از بزرگسالان آنها را افرادی بی باک و شجاع تصور می کنند؛ در حالی که این رفتارهای بی مهابا نشانگر این واقعیت است که احساس خطر واقعی - که یک احساس طبیعی است و بایستی در کودکان وجود داشته باشد - در این بچه ها وجود ندارد. بازی های خطرناک - از جمله بازی با کبریت - و علاقه به وسایلی چون کارد و چاقو نشانه های دیگری از گرایشها و رفتارهای غیرطبیعی این بچه هاست.
کودک بیش فعال احساس خطر نمی کند
کودکان بیش فعال در مورد کارها و اشیایی که به طور طبیعی باید در برابر آنها احساس خطر کنند، خطری احساس نمیکنند؛ و اختلالات سلوک در این کودکان بعضاً دیده می شود؛ مثلاً بعضی از آنها رفتارهای پرخاشگرانه دارند یا برای آسیب رساندن به دیگران آنان را تهدید می کنند. ممکن است به حیوانات نیز صدمه بزنند. بعضی دیگر در اعمالی چون سرقت و تقلب و به طور کلی کارهایی که تخلف از قوانین و مقررات محسوب می شود شرکت می کنند.
تمایل به کارهای خلاف و خطرناک
این کودکان آچار پیچ گوشتی را داخل پریز برق می کنند؛ اشیاء و وسایلی را که متعلق به خودشان نیست برمیدارند؛ تمایل بسیاری به کشیدن سیگار دارند (ته سیگارها را برمی دارند و علاقه به کشیدن آنها دارند) و همچنین گرایش به دروغگویی در آنها بسیار بالاست و اغلب دروغ می گویند. بهعلاوه آنان تمایل به ارتباط با کودکان و نوجوانان بزرگتر از خود دارند. اغلب دوستانی بزرگتر از خود انتخاب می کنند و از مصاحبت با نوجوانان لذت می برند. بسیار مایلند در صحبتها و فعالیتهای آنان شرکت کنند. همچنین گرایش به کارهای خلاف از جمله دزدی در آنها بسیار زیاد است. به نظر می رسد این کودکان زودتر از حد معمول چشم و گوششان باز می شود و به کنجکاویهای بسیار زیاد دچار می شوند.
از لحاظ اجتماعی، کودکان بیش فعال تأثیر مثبتی بر دیگران نمی گذارند و مرتب مورد انتقاد قرار می گیرند. آنها به دلیل دقت پایین، اغلب دچار اشتباه می شوند و انتقاد دیگران را نسبت به خود برمیانگیزانند. این بچهها به جزئیات مسائل توجهی ندارند. حتی در بازیها نیز با دشواری رو به رو می شوند و در ارتباط خود با بچه های دیگر مشکل پیدا می کنند. اغلب از دستورالعملها پیروی نمی کنند و از عهده تکالیف مدرسه و سایر کارها و وظایف برنمیآیند.
عملکرد اجتماعی و تحصیلی کودک کاهش می یابد
کودکان بیش فعالی که دچار نقص توجه هستند، در تحصیل با مشکل مواجهند. دامنهِ توجه در آنها بسیار محدود است و به همین علت نمی توانند تمرکز لازم را حین درس خواندن داشته باشند. این کودکان به سرعت حواسشان پرت می شود و به کوچکترین محرک بیرونی واکنش نشان می دهند. در نتیجه عملکرد تحصیلی آنان پایین می آید و در یادگیری دچار مشکل می شوند.
از لحاظ اجتماعی، کودکان بیش فعال تأثیر مثبتی بر دیگران نمی گذارند و مرتب مورد انتقاد قرار می گیرند. آنها به دلیل دقت پایین، اغلب دچار اشتباه می شوند و انتقاد دیگران را نسبت به خود برمیانگیزانند. این بچهها به جزئیات مسائل توجهی ندارند. حتی در بازیها نیز با دشواری رو به رو می شوند و در ارتباط خود با بچه های دیگر مشکل پیدا می کنند. اغلب از دستورالعملها پیروی نمی کنند و از عهده تکالیف مدرسه و سایر کارها و وظایف برنمیآیند.
آنان از درگیر شدن با تکالیفی که مستلزم تلاش ذهنی مداوم است، می پرهیزند. اغلب، وسایل خود را گم می کنند و دچار فراموشکاریاند. به طور افراطی حرف می زنند و پیش از تمام شدن پرسشها، پاسخ می دهند. منتظر نوبت ماندن برایشان دشوار است و بسیاری اوقات مزاحم کار دیگران می شوند.
والدین چه نقشی در درمان دارند
1. ابتدا باید مطمئن باشیم که فرزندمان واقعاً نشانه های این اختلال را دارد؛ به علاوه تشخیص نهایی توسط متخصص انجام می پذیرد. گاهی والدینی که افرادی بسیار مضطرب و نگران هستند، ممکن است جنب و جوشهای طبیعی فرزند را دلیلی بر بیش فعالی بدانند. بنابراین در قدم اول بایستی راجع به تشخیص مطمئن باشیم و به فرزندمان برچسبهای نادرست نزنیم.
2. انرژی اضافه این کودکان باید از طریق فعالیتهای مثبت، از جمله ورزش کردن، مصرف شود. بهتر است آنها را برای بازی به زمینهای بزرگ برد و اجازه داد که به فعالیتهای لذتبخش بپردازند. یا این که روزانه برای پیاده روی آنها را از خانه خارج کرد. در منزل نیز بایستی مسئولیتهایی که از لحاظ جسمی قدری بچهها را خسته می کند به آنها بسپاریم تا به این وسیله انرژی بیش از حد آنان گرفته شود. البته خوب است گاهی برای انجام این مسئولیتها جوایزی هم در نظر بگیریم.
3. به خاطر داشته باشیم این کودکان را به هیچ وجه کتک نزنیم؛ زیرا رفتارهای انتقام جویانه از آنها سر خواهد زد. بهتر است با آنان مؤدبانه و با محبت صحبت کنیم. البته در برخورد با سایر کودکان نیز داشتن رفتاری مهرآمیز و عاری از خشونت لازم است.
4. گروهی از موادغذایی - از جمله کاکائو، شکلات، قهوه، نسکافه، نوشابههای رنگی و تنقلات - باعث تحریک پذیری میشوند و لازم است تا حد امکان از دادن آنها به بچه ها خودداری شود.
5. خواب شبانگاهی این کودکان موضوع مهمی است؛ آنها باید شبها زودتر به رختخواب بروند. بهتر است والدین برنامه خانواده را به گونه ای مناسب تنظیم کنند و به هر طریق ممکن به کودک بفهمانند این یکی از قوانین خانواده اوست که شبها تا دیروقت بیدار نماند. در همین زمینه توصیه می شود کودک از وسایلی چون کامپیوتر و تلویزیون به صورت افراطی استفاده نکند .
6. چنانچه کودک بیش فعال از لحاظ توجه و تمرکز بسیار مشکل داشته باشد و رفتارهای او موجب اذیت و آزار فراوان شود، بهتر است با روان پزشک کودک و نوجوان مشورت شود تا به صلاحدید او کودک مقداری داروی اختصاصی این اختلال را مصرف کند.
نتیجه گیری
اختلال بیش فعالی که در اغلب موارد با نقص توجه همراه است، معمولاً در دوران کودکی بروز می کند. تشخیص این اختلال در سنین زیر پنج سال قدری مشکل است زیرا امکان دارد با رفتارهای طبیعی و شیطنت آمیز کودکان اشتباه گرفته شود. با این حال، متخصصان می توانند این اختلال را تشخیص دهند و پیش بینیهای لازم را به عمل آورند. این اختلال با فعالیت بیش از اندازه، خرابکاری و آزار رساندن همراه است.
چنانچه این بچهها در سنین کودکی معالجه نشوند، در دوره نوجوانی احتمال این که رفتارهای ضداجتماعی داشته باشند و نیز حالات افسردگی در آنها به وجود آید، بسیار است. بنابراین به والدین توصیه می شود که حتماً در دوران کودکی برای معالجه این کودکان اقدام کنند.
لجاجت و کج خلقی در کودکان
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند.
در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند . ولی در هر دو حال ، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود.
او در قبال کوشش هایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود .
لجاجت و کج خلقی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.
لجاجت و کج خلقی در کودکان
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند.
در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند . ولی در هر دو حال ، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود.
او در قبال کوشش هایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود .
لجاجت و کج خلقی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.
لجـــــاجت و کـــج خلقـــــــــــی
لجاجت و کمشکـــــلات اجتماعــــــی
وقتی که کودک راه رفتن و تکلم را بیاموزد، روش های بیان مشکلات هیجانی وی توسعه می یابد. در این حال ممکن است مشکلات هیجانی خود را از راه تخریب و عدم تحرک و مخالفت جویی و منفی کاری و مانند اینها ابراز کند. در دو تا سه سالگی کودک گاهی رفتارهایی دارد که مورد قبول خانواده نیست. والدین باید پیروی از مقررات اجتماعی را به کودک بیاموزند . اگر خواسته والدین عاقلانه و متناسب باشد و نیاز کودک به محبت را ارضاء کند ، کودک به تدریج تحت کنترل درخواهد آمد. اما اگر الزام والدین شدید و ابراز محبت آنها به صورت صحیحی نباشد ، طفل ممکن است که رفتارهای ناهنجار این دوره را تشدید کند و امکان دارد که این ناهنجاری ها در او تثبیت شوند. طفل خردسالی که از او انتظارات زیادی دارند و یا نسبت به وی محبت کمی ابرازشده به دو شکل واکنش نشان می دهد : اولاً ممکن است نهایت کوشش خود را با توانایی محدودی که دارد، برای انجام تقاضاهای والدین به کار برد و به یک کودک در خود فرو رفته مبدل شود . ثانیاً امکان دارد کودک سرکشی بار آید. سرکش بودن طفل ممکن است به شکل غیر فعال و یا به صورت پرخاشگری باشد.
هرگاه از طفلی که به شکل غیر فعال سرکش باشد بخواهند تا کاری را انجام دهد، با خوشرویی قبول می کند ولی به حدی در انجام آن کار تعلل می ورزد که هرگز آن کار انجام نمی شود. در صورتی که بیشتر اطفال سرکش مهاجم آشکارا از دستورات سرپیچی می کنند. ولی در هر دو حال، والدین نمی توانند به انتظارات خود در مورد کودکشان جامه ی عمل بپوشانند. کودک سرکش مهاجم در مورد هر چیز که از وی خواسته شود، مخالفت شدید نشان می دهد و به نظر می رسد که مجازات برای چنین کودکی مؤثر نخواهد بود. او در قبال کوششهایی که برای اصلاحش به کار می رود، مقاومت نشان می دهد و ظاهراً در برابر خشم والدین بی اعتناست. منفی کاری او به صورت فعالیت های خرابکارانه خود نمایی می کند. به نحوی که اعمال مزبور به مراتب شدیدتر از اعمال کودکانه همسن وسالان وی است . رابطه اش با سایر کودکان دشوار است و اغلب منجر به زد و خورد و کشمکش می شود. چنین کودکی بیش از اندازه ، خودبین و قدرت طلب است . کودک غیرفعال سرکش ظاهراً مطیع بوده و در رابطه اش با دیگران اشکالات کمتری به بار می آورد ولی بالاخره به همان نتیجه عدم سازش می رسد ؛ بدین معنی که در حرف تسلیم شده اما درعمل آنچه را که از او خواسته اند انجام نمی دهد. پیوسته موجب ناراحتی والدین می شود ؛ اما به آن اندازه که طفل سرکش مهاجم مورد تنبیه و مجازات قرار می گیرد، او مجازات نمی شود.
لجـــــاجت و کـــج خلقـــــــــــی
لجبازی کودک ممکن است واکنشی باشد که کودک در قبال کوچکترین سرخوردگی از خود نشان می دهد. ممکن است مانع کاری که کودک میل دارد انجام دهد، شوند، در این حال کودک تحریک وعصبانی می شود و چیزهایی از این قبیل می گوید: "هیچ کس مرا دوست ندارد . هیچ وقت کسی چیزی به من نمی دهد. اما همه از من انتظاراتی دارند که انجامش از عهده ام خارج است". ممکن است کودک دراین حال خود را به زمین بکوبد ، سرش را به زمین بزند، لگد بزند و توجهی به محیط اطراف نداشته باشد. در عصبانیت های معمولی ، این حالت فقط یکی دو دقیقه طول می کشد و با خسته شدن طفل برطرف می شود و بعد از آن به مدت چند دقیقه به آهستگی هق هق می کند و حتی اغلب ممکن است از حرکتی که کرده و عدم کنترلی که نشان داده است ، پشیمان شود . ولی در حین عصبانیت نمی توان با استدلال طفل را آرام کرد ؛ زیرا در این لحظات تماس کودک با محیط تا حدود زیادی قطع شده است. برای فهم لجاجت و بدخلقی کودکان و درمان آن بایستی تمایل کودک و انتظارات والدین را به خوبی شناخت و در جهت هماهنگ کردن آن اقدام کرد. حالت بد خلقی وعصبانیت کودک را می توان به منزله دریچه اطمینانی دانست برای برطرف کردن هیجانات شدیدی که طفل نمی تواند آنها را کنترل کند.
ناخن جویدن در کودکان
عادتى براى کاهش تنش
بسیارى از والدین زمانى که مى بینند فرزندشان در حال جویدن ناخن هایش است ناراحت، آزرده و خشمگین مى شوند و مدام به او تذکر مى دهند که: «ما نگران سلامتى و بهداشت تو هستیم و نمى خواهیم در آینده انگشتانى زشت داشته باشى.» بیشتر آنان بر این باورند کودکانى که ناخن مى جوند، دچار فشار عصبى و اضطراب شده اند و سعى دارند با این عمل خود تشویش و دلهره خود را کاهش دهند. آنها همچنین نگران این موضوع هستند که این رفتار در کودکانشان به صورت عادتى درآید که در آینده به سختى بتوانند آن را ترک کنند. منظور از عادت، رفتارى مقاوم شده است که بارها و بارها تکرار مى شود. یک عادت ممکن است گاه به عنوان یک سرگرمى و گاه به عنوان راهى براى رهایى از اضطراب هاى روزانه کودک انتخاب شود. اغلب کودکان و نوجوانان در طى دوران رشد خود، عادات و رفتارهاى گوناگونى را تجربه مى کنند که مورد تأیید والدین و اطرافیان شان نیست؛ مثل مکیدن شست ، انگشت در بینى کردن، مو تاب دادن، چرخیدن هاى متوالى در اتاق. آنان این عادات را کاملاً غیرارادى و ناخودآگاهانه انجام مى دهند و به هیچ وجه قصدشان آزردن و برانگیختن دیگران نیست. در این گونه موارد انتخاب شیوه مقابله و رویارویى با آن مشکل از اهمیت ویژه اى برخوردار است زیرا مى تواند تأثیر زیادى بر روند درمان یا وخیم تر شدن اوضاع گذارد.
زمانى که دست فرزندتان به سوى دهانش بالا مى رود، دقت کنید و محرک هایى را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابى کنید. شاید او در همان لحظه به کارى که باید انجام دهد و برایش مشکل است فکر مى کند.
زمینه ها و رشد
از آنجایى که والدین این کودکان هم در دوران کودکى خود چنین عادتى داشته اند و دوقلوها نیز گاهى به طور هم زمان شروع به ناخن جویدن مى کنند، مى توان به این نتیجه رسید که این مشکل و عادت مى تواند تا حدى ژنتیکى باشد. البته باید در نظر داشت، کودکان مقلدان بسیار ماهرى هستند و با مشاهده یکى از اطرافیان خود که ناخنش را مى جود ممکن است تصور کنند که این کار خوشایند و لذت بخش است و آنان هم شروع به جویدن ناخن هایشان کنند. به همین دلیل عوامل محیطى هم مى تواند در بروز این اختلال مؤثر باشد.
تحقیقات نشان مى دهد که تقریباً 38 درصد کودکان 6-4 ساله ناخن هایشان را مى جوند. این عادت تا 10 سالگى به اوج خود مى رسد و در مواردى تا 60 درصد کودکان افزایش مى یابد. همچنین بیشترین میزان ناخن جویدن در پسران 14-13 ساله (62 درصد) مشاهده مى شود. ناخن جویدن در دختران حدود 11 سالگى به بیشترین حد خود (51 درصد) مى رسد. آمارها بیانگر این موضوع هستند که تقریباً 20 درصد نوجوانان کماکان درگیر این مشکل هستند و 20-10 درصد این عده نیز تا بزرگسالى عادت ناخن جویدن را حفظ می کنند.
علل ناخن جویدن
چرا دست کودکى به سمت دهانش بالا مى رود؟ گروهى از پزشکان بر این باورند که همیشه علت خاصى براى عادات گوناگون وجود ندارد، بلکه گاهى آنها رفتارهاى آموخته شده اى هستند که تنها پیامدهاى مثبت و خوشایندى براى کودک (یا نوجوان) داشته اند. مثلاً مى توانید زمانى که دست فرزندتان به سوى دهانش بالا مى رود، دقت کنید و محرک هایى را که موجب این عمل در کودک شده است بهتر ارزیابى کنید. شاید او در همان لحظه به کارى که باید انجام دهد و برایش مشکل است فکر مى کند؛ مى توانید خیلى ملایم از او بپرسید آیا مى داند دستش را به دهان برده است ؟
از جمله دلایل رایجى که موجب ناخن جویدن در کودکان و نوجوانان مى شود، اینست که بچه ها درصدد کاستن از فشارهاى عصبى و تنش هاى روزانه خود هستند. آنها از این طریق سعى مى کنند با هیجانات و بحران هاى عاطفى درونى شان به مقابله برخیزند. از این رو گروهى از روان شناسان بر این باورند که نفس «جویدن ناخن» عادتى زشت و ناپسند نیست، بلکه تنها مفرى براى رهایى از تنش و استرس در کودک است. همه ما لحظات بحرانى و ناخوشایندى را در زندگى تجربه کرده ایم و شدیداً تحت تاثیر شرایط ناگوار قرار گرفته ایم. براى کاستن از تنش هاى روزانه به افراد بالغ توصیه مى شود از روش هاى کاهش استرس و اضطراب ، آرام سازى عضلانى، پیاده روى، یوگا و حرکات ورزشى آرام استفاده کنند. اما کودکان براى آرام سازى هیجانات تندشان روش هاى خاص خود را دارند.
گاهى والدین از خود می پرسند چرا یک کودک باید فشار عصبى داشته باشد. آیا مگر دوران کودکى دوران فراغت، بازى و بى خیالى نیست؟ اگر کودکى بنا به دلایلى عصبى، تندخو و پریشان شود، این موضوع ناشى از خطا و اشتباه والدین و اطرافیان اوست؟ پاسخ هر دو سؤال «منفى» است.
دوران کودکى همچون بزرگسالى، توأم با استرس ها و فشارهاى روانى گوناگونى است. بزرگ شدن کارى بس دشوار و مشکل است. والدین نمى توانند و به عبارتى نباید جلوى تمامى فشارها و نگرانى هاى زندگى را براى کودک بگیرند. هر کودک باید سعى کند روشى براى کاستن از بار هیجانات و عواطف تند خود انتخاب کند که هم موجب راحتى و آرامش خیال او شود و هم مورد قبول خانواده، اجتماع و شخصیت خود او باشد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.